املای ابتدایی |
|||||||||||||||||||
سه شنبه 15 مهر 1393برچسب:, :: 21:19 :: نويسنده : پری کلانتری
خدایا:
من وشاگردانم،آنگاه که درختان پر می ریزند،راه می افتیم تا سبزترین اندیشه ها را،به مدرسه ببریم. آن جا که درختانش،داناترین درختان دنیایند.وشماها که . چشمانتان ترازویی است که صبوری مرا با وزنه های عاطفه وزن می کنید.. شاگردانم بهترین آموزگارانند. آن ها هر روز مرا می آزمایند و من در سال دو بار ... . من روحم را هزار پاره می کنم و به شاگردانم هدیه می دهم.. هر زنگ،برهه ی مقدسی است که عطش های خدایی شان را عاشقانه می نوشم. و چشمانم را در زمزم نگاهشان،غسل می دهم. همه ی جسمم را در اندیشه ی گلرنگشان تطهیر می کنم و هر دم،بازدم هایشان را تنفس می نمایم. من و شاگردانم، واژه ها را خوب معنا می کنیم: روز یعنی: پرواز-رود یعنی:حرکت - چشمه یعنی : مهربانی - مرداب یعنی : جهل - طوفان یعنی:... . کاش می شد زنگ علوم همیشه از آینه ها گفت و، از آب،زنگ جغرافی، از ستاره ،زنگ تاریخ، از بدر. کاش می شد،زنگ ریاضی، دنیا را منهای بدی ها کرد و زنگ ادبیات، شعر حافظ را با لهجه ی سرو، و گویش جاری آب خواند. من و شاگردانم،با ستاره ها در یک مدار می چرخیم. در خانه ی نقره ای مهتاب،نماز می خوانیم و مثل خوشه ی گندم،از یک ریشه آب می خوریم. و با کوه ها هم سطحیم،با دریاها،هم آواز. بر بام کلاسمان،انگاربلالی می خواند. و کسی می گوید:ویعلمهم الکتاب. و کسی می گوید:علم الانسان. و کسی می گوید:انما بعثت معلما.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من که درباره دروس ابتدایی است خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
![]() |